جدول جو
جدول جو

معنی بل دادن - جستجوی لغت در جدول جو

بل دادن
(مُ ءَ سَ)
در بازی بل و چفته، اگر بل را با چفته طوری بزنند که طرف مقابل بتواند آن را در حال حرکت در هوا بگیرد، این عمل را بل دادن گویند. رجوع به بل و بل گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر دادن
تصویر بر دادن
بار دادن، میوه دادن، برای مثال پیش از این عمری به باد عشق او بر داده ام / بازگشتم عاشق دیدار او، تدبیر چیست؟ (انوری - ۷۸۷)، کنایه از نتیجه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بو دادن
تصویر بو دادن
بوناک بودن و بو پس دادن، تف دادن چیزی روی آتش، مثل تف دادن تخم هندوانه و امثال آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل دادن
تصویر دل دادن
کنایه از عاشق شدن، فریفته شدن، دل بسته به چیزی شدن، علاقه پیدا کردن، توجه کردن، دقت کردن، جرئت دادن، دلیر ساختن، برای مثال روی خندان طبیبان دل دهد بیمار را / باغبان بگشا ز ابرو چین که بیمار دلم (دانش - لغتنامه - دل دادن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بله دادن
تصویر بله دادن
قبول کردن دختر صیغه نکاح را، بله گرفتن ازدختر در صیغه عقد
فرهنگ لغت هوشیار
عاشق شدن دلداده گشتن، علاقه یافتن، توجه کردن دقت نمودن، دلیر ساختن جرات دادن، یا دل دادن وقلوه گرفتن با اشتیاق گرم گفتگو شدن، راز و نیاز کردن (عاشق و معشوق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو دادن
تصویر بو دادن
تف دادن چیزی روی آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غل دادن
تصویر غل دادن
غلتانیدن چیزی مدور در سطحی
فرهنگ لغت هوشیار
بوسه دادن: لب بخسرو ده و آنگاه به لاغ با مگس گو ز شکر دور مشو. (امیر خسرو لغ) یا لب دادن ظرفی. بعضی از ظرفها چون مایعی از آنها سرازیر کنند در ظرف دیگر پراکنده نشود آنرا لب دادن گویند بر خلاف ظرفی که لب ندهد (آب یا مایع مستقیم در ظرف زیرین فرونریخته وبزمین ریزد)
فرهنگ لغت هوشیار
رهاکردن آزادکردن آزاد گذاشتن، آزاد کردن کسی از زندان. یا ولا دادن صدا. آواز خواندن، داد و بیداد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
با فشاری دفعی چیزی یا کسی را افکندن، تنه زدن، بسویی راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دادن
تصویر دل دادن
((~. دَ))
عاشق شدن، توجه بسیار کردن، دلیر ساختن، دلداری دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غل دادن
تصویر غل دادن
((~. دَ))
غلتاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لب دادن
تصویر لب دادن
((~. دَ))
بوسه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ول دادن
تصویر ول دادن
((وِ دَ))
رها کردن، آزاد کردن، آزاد کردن کسی از زندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
Jostle, Nudge, Push, Shove, Thrust
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
Bloom, Flower
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
bousculer, donner un coup de coude, pousser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
fleurir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
штовхати , підштовхувати , штовхати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
fiorire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
florecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
schubsen, anstoßen, schieben, stoßen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
duwen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
квітнути , цвісти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
florescer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
толкать , подталкивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
цвести
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
popychać, szturchać, pchać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
kwitnąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گل دادن
تصویر گل دادن
blühen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
empujar, empujar suavemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
empurrar, empurrar suavemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هل دادن
تصویر هل دادن
spingere, spingere delicatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی